گفتگو با عفت ماهباز در رابطه با طرح سهمیه بندی زنان
عليه کيفيت و به ضرر مشارکت ان
خانم مريم سطوت از فعالان سياسی قبل از انقلاب و از بازماندههای چريکهای فدایی قبل
از انقلاب است. پس از انقلاب با فدائيان و از سازماندهان و مسئولان تشكيلات جوانان
آن جريان بود. در سال ١٩٩١ و در خارج از كشور از فعاليت در سازمان فدائيان اكثريت
كناره گرفت و بطور مستقل به فعاليتهای سياسی و اجتماعی پرداخت. از جمله او جز
مسئولين ايالتی سنديکای آلمان (وردی) است.
خانم سطوت در سال ٢٠٠٣ بطور فعال در شکل گيری اتجاد جمهوری خواهان شرکت کرد و
هماكنون عضو شورای هماهنگی و هيات اجرایی اتحاد جمهوریخواهان میباشد.
در نخستين گردهمايي اتحاد جمهوريخواهان در برلين طرحی به تصويب رسيد كه بموجب آن ٣٠
درصد ارگانهای رهبری اين جريان به زنان اختصاص میيافت. اين طرح همان زمان در
گزينش رهبری جمهريخواهان به اجرا گذاشته شد. گفتگوی حاضر درباره نحوه اجرا و نتايج
آن میباشد.
عفت ماهباز: در اولین همايش اتحاد جمهوری خواهان ايران در برلين، ، طرح سهميه بندی ٣٠ درصد برای زنان ، به منظور برقراری عدالت جنسی و يا برای رسيدن به برابری ، رای بالایی آورد نظر شما درباره اين طرح چه بود؟ و اكنون پس از گذشته يكسال چه ارزيابی از آن داريد؟
مريم سطوت: من قبل از همايش موسسان اتحاد جمهوريخواهان در برلين در نوشتهای نظرات خود را در مخالفت با فکر سهميه بندی در شکلی که مطرح ميشود و بعنوان تنها شکل مشارکت بيشتر زنان بیان کردم و بدين گونه توضيح دادم که تعدادی از فعالين ما با انگيزه صحيح برابری زنان و مردان بر اين نظرند که با وادار کردن مردان به پذيرش زنان در مسوليتهای سازمانی، راه برای مشارکت بيشتر زنان فراهم ميشود. در اين ديدگاه سهميه بندی اولين و مهمترين حلقه برای مشارکت زنان است. من بر اين نظرم که سهميه بندی ميتواند تاثيرات متفاوتی برجای گذارد ولی اگر تاکيد بر راه حلهای سازمانی بموازات ديگر تدابير بکار گرفته نشود، تاثير منفی در مشارکت زنان بر جای گذارده و مقاومتهای مستقيم و غير مستقيم در اين زمينه را افزايش ميدهد. زنان ما در شرايط حاضر توانایی لازم را دارا میباشند. و در امر مشارکت زنان میبايست روی تواناییهای آنان تاکيد گردد. امروز نيازی به سهميه برای حضور و مشارکت بیشتر نيست و بخصوص در اتحاد جمهوری خواهان با روابطی که وجود دارد، عرصه عمل برای زنان به مراتب بازتر است.
سئوال: یعنی اتحاد جمهوری خواهان یک استثنا است و برخلاف احزاب دیگر
از مرد سالاری حاکم بر جامعه در آن خبری نيست؟
جواب: حتما وجود دارد، ولی طرح سهميه بندی اين مشکل را حل نمیکند. طرح سهميه بندی
در کشورهايی که مطرح شد باين دليل بوده که مقاومت مردانی که حاضر نبودند توانايی
زنان را بپذيرند، خنثی کند. ولی اين طرح بگونهای مطرح شده که به اين هدف خدمت
نميکند و زنان را نه بر اساس توانايیهايشان بلکه تنها بر اساس بودنشان و بطور
صوری مورد توجه قرار میدهد. شما زمانی که بعنوان مثال برای پذيرش يک مسئوليت چندين
مرد داريد میتوانيد بر اساس توانمنديشان یکی از آنها را انتخاب کنيد. ولی وقتی
طرحی همچون طرح مورد بحث ، بدون توجه به تعداد کانديداها و توانايیها و علاقه مندی
افراد برای پذيرش مسئوليت و کانديد شدن ، تنها به كمك سهميه میخواهد به اين معضل
پاسخ دهد؛ نتيجه آن ميشود که در بسياری از موارد تنها کانديد شدن برای زنان و صرفا
بودنشان کافی است تا آن مسيوليت معين را در اختيارشان بگذارند. اينجا زنان را بخاطر
توانايیهايشان نپذيرفتهاند، بلکه بخاطر بودنشان پذيرفتهاند. چنين طرحی عليه
کيفيت بوده و بضرر مشارکت زنان میباشد. بطور مثال من معتقدم بايد در شرايطی قرار
گيريم که من نه بعنوان بلکه بعنوان مريم سطوت توانايیها و کارم ارزش گذاری شود و
با مردان رقابت کنم. معتقدم ما زنان بسياری داريم که در مقايسه با مردان
شايستگیهای کمتری ندارند
سئوال: اما شما يک يك فعال سياسی هستی.
جواب: من يک هستم بنام مريم سطوت با نقاط قوت و ضعفش. اين يکی از نشانههای هويت اجتماعی من است و میبايد نمادی باشد از قابليتهايم در فعاليتهای سياسی و اجتماعی و طبعا انتظارم اين است که همين ويژه گيهايم مورد توجه قرار گيرد و نه تنها بودنم. و انتظار دارم که اين ويژه گیها در هر انتخابی مورد توجه قرار گيرد.
سئوال: شما میگوييد مريم سطوت با توانایی و ويژهگیهايش در فعاليتهای سياسی و اجتماعی. اما همه خواهند گفت: مريم توانایی است ، نمیگويند يك فعال سياسی توانایی است.
جواب: مگر به مهدی فتاپور میگويند مرد توانایی است ، میگويند مهدی فتاپور يک فعال سياسی است درهيچ کجا تاکيد معينی بر مرد بودن او نمیشود. چرا نبايد شرايطی را تقويت کرد که مريم سطوت با توانايیهایش به مثابه شخص با مهدی فتاپور مقايسه شود و چرا ما زنان بايد از طرحی دفاع کنيم که در آن اهميت را در درجه اول نه به تواناييهايمان بلکه صرفا به بودنمان بدهند.
سئوال: برای اينکه دنيای سياست، دنيای مردانهای است و تاکنون هميشه مردان بودهاند که در فعاليتهای سياسی حضور داشتهاند و لزومی نديدهاند که مرد و يا را تفکيک کنند. بطور نمونه اگرکسی بگويد "سطوت" مطمئنا بی هیچ پرسشی، ٩٩ درصد خواهند گفت: آقای سطوت و كمتر کسی جايی برای اين میگذارد ممكن است سطوت يك خانم باشد! حتی همین موضوع در مورد دبیرکل حزب دموكرات مسیحی آلمان هم صدق میکند، اگر بگویی "مرکل" خیلیها اگر او را نشاسند خواهند گفت آقای "مرکل"... اما آن چه که من، نمیتوانم درک کنم این است که چه اشکالی دارد که بر بودنمان تاکید شود؟ در حالیکه امروز در جهان اين تفکيک به طور مشخصی مطرح است. از طرف دیگر، طرح سهميه بندی، با هدف برابری و رفع تبعیض، نخست در اواسط دهه ٧٠هفتاد در کشورهای پیشرفته اروپایی مطرح و به کار گرفته شد. و هنوز هم آنها در بسیاری از زمینهها از آن استفاده میکنند. این طرح در سال ١٩٩٥ در کنفرانس جهانی ان، در پکن به عنوان یک راه حل به منظور سرعت بخشیدن به رفع تبعیض، به سازمان ملل پیشنهاد گردید و سازمان ملل از دولتها اجرای آن را درخواست نمود.
جواب: شما بر يک رشته واقعيتهايی انگشت ميگذارید، که متاسفانه حتی امروز، ما نه فقط در سياست بلکه در محيط کار حتی در غرب نيز با آن مواجهيم ولی راه حلی که ارايه ميدهید به هدفت خدمت نميکند. من بعنوان يک توانايیهايی دارم که در عرصه مديريت برای پروژه معينی میتواند مورد استفاده قرار گيرد. شما طرحی ارايه ميدهيد که بیارتباط با قابليتها، علايق، درصد نيروها و کانديداها برای هر مسيوليت است. در عمل نتيجه اش آن ميشود که در بسياری موارد کافيست که ی برای يک مسئوليت کانديد شود تا انتخاب شود و حتی در مواردی جريانهای ديگری كه از اين فرمول استفاده كردند ، حتی تعداد كانديدای لازم برای پرکردن سهميه وجود نداشت. با پذيرش چنين طرحی شما مرا از تواناييهايم جدا میکنيد و صرفا بودنم عاملی میشود که من انتخاب شوم. با اين کار اهميت مسئوليت مشخص و پيشبرد کار، فدای ملزومات سازمانی و چگونگی ساختار تشکيلاتی میشود. در هيچ کجای اروپا سهميه بندی اينگونه بی ارتباط با ساير عوامل نبوده. زنان هم مثل مردان تواناييهايشان گوناگون است. برای کاری توانا و برای کاری ناتوان و برای تعيين مسيوليت بايد اين را مورد توجه قرار داد و نميتوان يک در صد واحد را همه جا بکار گرفت. در رابطه با اين سوال که بعد از این مدت در اتحاد جمهوری خواهان چه نتایجی از طرح سهميه بندی بدست آمده، من در اين زمينه کار تحقيقی معينی انجام نداده ام.
سئوال: بعنوان یکی از اعضای رهبری ناظر براین جریان، مسوليت رهبری چه میشود؟ افرادی که به اين طرح رای دادهاند و کسانی را نيز برگزينند، طبعا انتظار دارند که انتخابشدهگان شرايط کار را فراهم کند، هر چند که اکثریت آنها مخالف طرح باشند.
جواب: هایی که برای شورای هماهنگی اتحاد جمهوريخواهان انتخاب شدند، به استثناء دو نفر، بقيه نيازی به سهميه نداشتند . آنها شامل سهميه ٣٠ درصدی نمیشدند و طبعا نبايد کارشان را با چنين ديدگاهی مورد بررسی و ارزيابی قرار داد. بکار گيری اين طرح حتی برای انتخاب ارگانهای مختلف نيز در مد نظر قرار گرفت. به نظر من انتخاب افراد برای ارگانها میبايست با توجه به تخصصها و تواناییهای آنها و علاقه مندی شان به عرصه مشخص انجام گيرد و نه با اصرار در اجرای خشک سهميه در ارگانها. چرا بايد در عرصههایی که زنان کمتر علاقمند به فعاليت هستند، تاکيد بر حضور درصد ثابتی از زنان در آن ارگانها شود؟
سئوال: در همايش برلين، طرح سهميه بندی،با رای بالايی تصويب شد. شما عضو هيات اجرایی اتحاد جمهوری خواهان هستيد و طبعا برای اجرای چنين طرحی بخشی از مسوليت به عهده شما و ديگر اعضای رهبری اتحاد جمهوری خواهان است. از جمله: اینکه شرایط را برای اجرای اين طرح مهيا كنند. بدون برنامه ريزی برای اجرای اين طرح ، نمیتوان انتظار داشت که بخوبی اجرا شود. آيا اين موضوع دغدقه فکری شما هم بوده که بدانید احزاب اروپایی چگونه این طرح را پياده کردهاند ، چه مکانيزمهایی را بکار برده اند؟ اگر اينطور نبوده يک جای کار میلنگد. اين موضوع و چگونگی اجرای آن میبایست معضل فکری رهبران اتحاد جمهوری خواهان میگشت. آيا اینگونه بوده؟
جواب: نه. من به اين فکر نکرده ام که چگونه میتوان اين ٣٠ درصد مشارکت زنان درارگانها را عملی كرد . در اين رابطه نظر کميسيون زنان را بايد جويا شد. ولی من به اين فکر کرده ام که چگونه میبايست تعداد زنان بيشتری را جلب کار در اتحاد جمهوری خواهان کرد و فکر ميکنم پاسخ به اين سوال، مشارکت بيشتر زنان را در رهبری بطور واقعی ممکن ميکند. درهمايش برلين تعداد زنان در کل امضا کنندگان تنها ١٣ درصد بود. میبايستی نیرویمان روی آن گذاشته میشد که اين ١٣ درصد را بيشتر کنيم. در همه جای غرب نیز همين طور عمل شده و با سهميه سی و چهل در صد برای ارگانهايی که تعداد اعضا در آنها ١٣ درصد و کانديداها همينطورند ، شروع نکردهاند. در صورت بالارفتن تعداد زنان در اين اتحاد، میتوانيم به مشارکت ٣٠ درصدی هم تحقق عملی واقعی دهيم. این در حقیقت میبايست وظيفه اصلی ما را در اين زمينه تشکيل میداد، یعنی پيدا کردن عواملی که به دامن زدن کشش زنان به شرکت در فعاليتهای سياسی و اجتماعی منجر میگردد. و پيدا کردن دلايل اينکه چرا فعال ترین زنان در سازمانهای سياسی نيستند؟ اگر از من بپرسيد که خودم چه کرده ام، خواهم گفت که من با نگاه خودم یعنی توجه به تواناییهای ان، در هر کجا که لازم بوده زنان توانا را در عرصه تخصصی شان حمايت کرده ام. درهر جامعهای و برای هر کاری یکی از مسائل مهم برای رشد زنان و مردان "رابطهها" است که نقش بسياری برای پيشرفت اين يا آن توانایی بازی میکنند. و زنان بندرت اين روابط را دارند. اين يکی از آن امکاناتی است که مردان بيشتر از آن برخوردارند و آنها را جلو میاندازد و پيش میبرد و زنان را عقب نگه ميدارد. انی فعال و مسئول حتما میتوانند امکانات بسياری برای زنان ديگر ايجاد کنند.
سئوال: از حرفهایت اینگونه استنباط میگردد که گویا پیشبرد و حل
مشگلات اين طرح تنها وظيفه زنان است! من معتقدم اين وظيفه رهبران است که برای اجرای
اين طرح برنامه ریزی کنند. همانطور که زمانی که سازمان ملل به دولتها اعلام نمود،
که شرايط را برای به اجرا در آوردن طرح سهميه بندی را بوجود آورند. برای نتایج آن
نیز، در واقع سازمان ملل از دولتها میپرسد و نه از زنان و یا از انجمنهای
غیردولتی ان. بنظر من اين وظيفه را به کميسون زنان واگذار کردن، شانه خالی کردن از
مسوليت رهبری است و نادرست است بدین طریق به راه حل صحیحی دست نخواهیم یافت.
از يک طرف زنان وارد ميدان جديدی میشوند که از نظر من کاملا ساختار مردانهای دارد
و برای سازگاری با آن هوشياری و طاقت زياد لازم است. از طرف ديگر مسئوليت دفاع
ازطرح سهميه ٣٠ درصدی را نيز بر دوش این تازه واردان در عرصه سیاسی گذاشتن نه
عادلانه است نه امکان پذير. احزاب سياسی موظف هستند برای رسيدن به دمکراسی، در به
اجرا گذاشتن چنين طرحهايی به درستی عمل کنند. ما زمانی میتوانيم بگوييم که اين
طرح شکست خورده که شرايط کار فراهم باشد هنوز شرایط کار فراهم نشده است. طبعاً انی
که تجربه کمتری در سياست دارند، در اجلاسها و یا نشستها ممکن است مشکل ايجاد کنند
و گاه ساعتها بحثی به طول بکشد. نشستن زنی که تجربه سياسی ندارد در کنار مردانی که
ادعا میکنند، بیش از ٣٠ سال سابقه سياسی دارند، کار بسيار دشواری است. گاه به سختی
میشود با مردان سیاسی که بعضی وقتها براحتی از " بزرگان قوم "... تبديل به "
بزرگان قم" میشوند ، کنار آمد. هنوز زود است كه از موفقيت و يا عدم موفقيت طرح
سهميهبندی سخن گفت. حداقل بعد از گذشت ٣ – ٤ سال بايد به ارزيابی آن نشست. اتحاد
جمهوری خواهان زمانی با اقبال بيشتر مواجه میشود که زنان این صمیمیت را از جانب
شما مشاهده کنند. در باره اين طرح من با عده ایی از رهبران اتحاد جمهوری خواهان به
گفتگو كردهام، جز يک یا دو نفر، بقیه این موضوع را مسئله زنان میدانند و بس!
جواب: در همايش برلين درباره سياستها تصميم گيری شد. مثل سند سياسی
، سند جوانان ، سند ملی و همينطور طرح ٣٠ درصد زنان ..... اين اسناد برای اجرا به
ارگانهای اجرایی سپرده شدند تا طرح بريد و ايده بياورند که چگونه بايد آنرا اجرا
کنيم . طرح سهميه بندی هم به کميسيون مربوطه سپرده شد. طرح ٣٠ درصد مشارکت زنان در
تشکيلات اجرا شده و طبيعتا برآورد نتايج آن را کميسيون زنان جمع بندی نموده و به
هيات اجرایی ارائه خواهد داد.
من نيز در حد توان خود نيز در اين راستا حرکت ميکنم مثلا يکی از کارهایی که چندی
است به آن مشغولم دنبال کردن دلايل خروج زنان از تشکلهای سياسی است و در اين رابطه
مصاحبههایی با زنان فعال کرده ام که بعد از تکميل آنها را منتشر خواهم کرد.
سئوال: ايجاد برابری زنان و مردان در احزاب، موضوعی نیست که فقط به زنان بر گردد . بلکه یه کل رهبری باز میگردد. بايد از تمام کسانی که مسوليت گرفتهاند پرسيد که چه کردهاند و چرا ؟ انتظار اينکه اين مشکل زنان به تنهایی حل کنند راه حل درستی نمیتواند باشد.
جواب: من نميگويم فقط زنان بايد اين مشکل را حل کنند ولی به نظرم شما مسوليت بیشتری به عهده مردها میگذاری تا ها.
سئوال: خوب طبيعی است. سيستم پدر سالاری را زنان ايجاد نکردهاند. اين سيستم آگاهانه توسط مردان و زنان از بين میرود . طبيعی است که آنهایی که خود در ایجاد سيستم پدر سالاری نقش داشتهاند و امروز مدعی مبارزه برای دمکراسی هستند ، در اين زمينه مسوليت بیشتری دارند. و بخشی از مسوليت رانده شدن زنان از عرصه سياست، به شيوه و روش همین مردان بر میگردد. امروز اين مردان دمکرات وظيفه شان است که بخشی از مسوليت را بدوش کشند. من قبول ندارم که اين موضوع فقط به زنان برمیگردد. در ايجاد چنين شرایطی ما مسئولیت کمتری داريم.
جواب: من با اين قسمت صحبت شما موافقم که پيشبرد اين امر وظيفه
تمامی مسئولين و کل رهبری در اتحاد جمهوريخواهان است. آنجا که به مردان بر ميگردد
من بر اساس تجربه خود مردان را به سه گروه تقسيم ميکنم:
گروه اول که اصولا به قدرت و تواناییهای زنان باور ندارد و آنرا صريحا مطرح
میکند. با اين مردان و يا بهتر بگويم به اين نگاه تکليف ما روشن است و برخورد با
آن چندان پيچيده نيست.
گروه دوم که به ضرورت مشارکت هرچه بيشتر زنان باور دارند و به اين باور خود نيز عمل
ميکند. اين باور مشارکت بيشتر زنان در ارگانهای مديريتی و تصميم گيری را يک ضرورت
اجتماعی و اقتصادی میداند. اين گروه از مردان ياور زنان در مشارکت وسيع ترمی
باشند.
گروه سوم که در تفکر و در برخورد مشخص به توانايیهای زنان باور ندارند ولی برای
آنکه همراه قافله باشند و چهره بهتری از خود بساد و شاید بدليل اينکه در بحث مجرد و
نظری متقاعد شده اند، اما در درون هنوز با آن میجنگند، به اين ايده گرويدهاند.
اين گروه مردان بيش از ديگران حرف از مشارکت و برابری زنان بطور کلی میند.
آمادهاند به طرح ٣٠ درصدی و ٥٠ درصدی رای دهند. در حرف از بسياری از زنان نيز پيشی
ميگيرند و از هر چهره سازی در اين زمينه ابايی ندارند ولی آنجا که پذيرش مشخص
بعنوان همکار و يا مسئول مطرح میشود، با صدها بهانه از پذيرش آن سرباز ميند.
متاسفانه اين گروه اکثريت فعالين سياسی مرد را تشکيل ميدهد و هر راه حلی برای
مشارکت زنان بايد با توجه به اين نيروی مقاومت مطرح گردد. ما ها بايد راه حلهايی
بيابيم که گروه سوم مردان کم اثر شوند. اين مردان در مقابل ما هستند نه ياری دهنده
ما. بايد از آنمردانی که به اهميت اين امر وقوف يافتهاند کمک گرفت. اما اين کمکها
نيز میبايست با توانایی زنان انطباق داشته باشد. من اگر توانایی سياسی نداشته باشم
، آيا بايد باز هم مرا به صرف بودنم کانديد پست سياسی کنند؟ آيا من خودم نبايد در
وحله اول ظرفيت سياسی داشته باشم تا در اين عرصه پيش روم؟ شايد من سياستگذار بد ولی
سازمانگر يا روزنامه نگار خوبی باشم؟ اينها همه بر میگردد به تخصص و کارایی من و
تمايلی که خود من نشان میدهم. در آن زمان مردهایی که دور من هستند، میتوانند
دراين تصميم مرا کمک بيشتری رسانند و برعکس زمانی که علاقه و توان درعرصه مشخص را
ندارم ، چگونه از مردان میتوانم انتظار کمک داشته باشم؟ مثلا تو خود ت تصميم به
کار در زمینه زنان گرفتی و رفتی و تخصص اين کاررا هم در طول زمان بدست آوردی، حالا
اگر کسی میخواست يک سياست مداراز تو تربيت کند، معلوم نيست موفق میشد.
سئوال: من با بخشی از حرفهای شما موافقم. اما چرا در عرصه سياسی زنان اين کار را برعهده مردان میگذارند؟ آيا سياست کاری مردانه است؟ آيا تو از این زاویه، به موضوع فکر کرده اي؟
جواب: زنان در شرايط کنونی علاقمندی بيشتری به عرصههای فرهنگی و اجتماعی نشان ميدهند. علاقه مندی زنان به عرصه سياسی ديرتر آغاز شده ولی بهر حال آغازشده است . ولی هنوز سیاست مداران چه به لحاظ کمی و یا کیفی با مردان برابری نمیکنند و طبیعی هم هست. اين کار زمان میبرد. من يک نکته را در سوال شما میبينم و آن اينست که گويا زنان هرچه بيشتر رشد کنند، بيشتر سياسی میشوند. اگر چنين منظور ي دارید، من با اين طرز فکر مخالفم . من برای رشد زنان در عرصه سياست امتياز ويژهای قائل نيستم ارزش کار به عرصه کاری آن محدود نمیشود بلکه به عمق آن کار است و متاسفانه در جنبش ما روشنفکران ما به جای توجه به کيفيتها و تخصصها به کميتها علاقه بيشتری نشان میدهند.
سئوال: از زمانی که اتحادجمهوریخواهان تاسیس شده، شما انرژی
چشمگيری را در خدمت اين جريان نوپا قرار دادهايد و كارهايتان عموماً هم پشت صحنه
و تدارك و سازمانگری است.
فکر نمیکنی که بهتر بود اين نیرويت را جای ديگری که ثمر بيشتری میداد بکار
میگرفتی؟
جواب: مثلا کجا ؟
سئوال: مثلاً در حوزه مسائل ان. گاه فکر میکنم حق شما و انی چون شما كه پشت صحنه در پيشبرد كارها سهم بسزايی داريد ضايع میشود . شما اينگونه فکر نمیکنيد؟
جواب: علاقه مندی من از همان ابتدا هم که وارد مسائل سياسی شدم به مسائل سازمانگری بود و در عمل ديدم که بيشتر به اين عرصه کشيده میشوم. در سازمانگری توجه من به روانشناسی تشکيلات است. اين به آن معنی است که برای يک سازماندهی صحيح بايد اول ديد کدام تشکل پاسخ گوی امروزی نياز اين گروه مشخص از انسانهاست . خواستهای آنان کدام است ، چرا جذب يک تشکيلات میشوند و جذب ديگری نمیشوند و چگونه اعتماد آنها جلب میگردد و کدام روابط اعتماد ساز نيست و بسيار سوالات ديگر که بايد به آن پرداخت. بطور مثال من در حال بررسی علل تشکيلاتی خروج نيروهای فعال از سازمانهای سياسی بعد از حوادث انقلاب ٥٧ هستم . اين عرصههای مورد علاقه من است و در اين عرصه من فعلا امکان بکار گرفتن ظرفيتهايم را دارم و از اين امر هم شاکی نيستم. ولی از نکته ديگری ناراحت هستم و آن اينست که برخی از کسانی که اينجا و آنجا سخن ميگويند و چيزمينويسند، حرفی برای گفتن و مطلبی برای نوشتن ندارند ولی انشاء نويسان خوبی هستند که حاضرند در هر رابطهای نظر دهند و از شير مرغ تا جان آدميزاد را تحليل و تجزيه میکنند. من اين گونه برخوردها را برخورد غير مسئولانه نسبت به خواننده و شنونده میدانم، که از بيماریهای روشنفکران ماست. اگر جلوی صحنه بودن چنين مضمونی داشته باشد، من ترجيح ميدهم بقول شما پشت صحنه باشم. من کار سازمانگری را با مضمونی که توضيح دادم، کار پشت پرده نميدانم و همانطور که قبلا هم گفتم در عرصههای مختلف کار سياسی به عرصه مهمتر و بی اهميت ترقايل نيستم. در عين حال برای من کار سياسی در کنار کار اداری، یعنی از صبح تا عصر و بعد هم خانواده، جريان دارد. اگر به آن علاقه کافی نداشته باشم، نمیتوانم به آن ادامه دهم.
سئوال: شما وقتی که از سازمانگری و کار پشت صحنه، صحبت میکنيد ، ياد زندگی زنان در ايران افتادم. در تمام اين سالها در ايران و حتی در غرب، مادران ما هميشه پشت صحنه سازمانگری میکردند. فراهم کردن همه کارهای زندگی و آينده بچهها و همسر، از مدرسه تا پخت و پز در عروسی و عزا و... زنان هميشه در پشت صحنه نقش داشتهاند. وقتی به سياست مداران و يا آدمهای مشهور نگاه کنید، اکثرا مادر يا همسر پشت صحنه نقش داشته و اگر از آنها هم بپرسی از کارشان بسيار لذت بردهاند و میبرند. برای من مريم سطوت با اين سابقه کار و با اين پشت کار که بخش اعظم دگيش را روی اين کارها گذاشته و پشت صحنه همه کارها را میکند و البته مورد تشويق هم برای اين کارها قرار میگيرد. ولی اين تنها کافی نيست. او حق بيشتری دارد و بايد حق خود را دريافت کند. مريم بايد جلو صحنه هم حضور داشته باشد. نگاه کن از شاملو گرفته تا.... هميشه انی بودهاند که پشت پرده نقش اصلی را داشتهاند. آيا اين شيوه در سياست تکرار همان نقش مادران ما نيست؟ بنظر میرسد که بايد اين روش را تغيير داد...
جواب: شما عرصههای فعاليت را به مهم و غيرمهم و خوب و بی اهميت تقسيم ميکنید. من چنين اعتقادی ندارم
مریم سطوت
اسفند ماه 1383