پایان دو راهی تحریم، حمایت

 

 

تلاشهایی که در این انتخابات صورت گرفت، تقسیم نیروها را بر اساس پاسخ به سوال تحریم و یا حمایت پایان داد و چشم انداز جدیدی گشود که می‏تواند در آینده به شکل گسترده ‏تری پیش برده شود.

 

**************************************************

بازنویسی شده صحبت هایی که در جلسه پالتاکی اطاق اتحاد جمهوری‏خواهان در روز 25 آوریل، طرح گردید:

 

امروز بحث خود را در دو قسمت مطرح میکنم. ابتدا نگاهی دارم به مقوله انتخابات در ایران و چگونگی مواجهه با آن و سپس در قسمت دوم راجع به سیاستی که به نظرم درست است در انتخابات جاری اتخاذ شود.

مقوله انتخابات در ایران

انتخابات در ایران دو مرحله ایست. در مرحله اول مردم هیچ نقشی ندارند. در این مرحله ولی فقیه و شورای نگهبان تعیین شده توسط اوست که تعیین می‌کنند چه کسانی مجازند در انتخابات شرکت کنند. این مرحله، هیچ ربطی به انتخابات و رای مردم ندارد. یک انتصاب است. در این مرحله این مسئولین رژیمند که بجای مردم تصمیم می‌گیرند که چه کسانی نمی‏توانند نماینده مردم باشند. مردم در این مرحله تماشاچی‌اند.

از همان تاسیس رژیم و اولین انتخابات ریاست جمهور و مجلس این مرحله انتصابات بعنوان یک بخش از تعیین ریاست جمهور و نمایندگان مجلس عملی شد. من خود از کسانی هستم که در اولین انتخابات مجلس کاندیدا شده و رد صلاحیت شدم. قبل از آن مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهور رد صلاحیت شده بود. تفاوت در این بود که در آ‌‌ن ‌زمان حداقل شورای نگهبان خود را موظف می‏دانست که با توجیهاتی بر اساس قانون اساسی عمل خود را توضیح دهد. مثلا در مورد من گفتند که چون مطابق قانون اساسی، نمایندگان منتخب باید سوگند یاد کنند که مجری قانون اساسی هستند، من چون به قانون اساسی رای نداده بودم، نمی‏توانم چنین سوگندی یاد کنم. آن‏زمان دایره کسانی که رد صلاحیت می‏شدند محدود بود. طرفداران آقای بنی صدر، اعضا نهضت آزادی به مجلس راه یافتند. حتی دکتر قاسملو حذف نشده و انتخاب گردید هر چند امکان شرکت در مجلس را بوی ندادند. ولی در دوره‏های بعد اول طرفداران آقای بنی‏صدر حذف شدند، بعد لیبرال‏ها، سپس طرفداران آقای منتظری و بالاخره بخش بزرگی از اصلاح‏طلبانی که خود در بنیان گذاری رژیم نقشی تعیین کننده داشته‏اند. با تصویب قانون نظارت استصوابی، شورای نگهبان ضرورتی نمی‏بیند که اقدامات خود را با استناد به قانون اساسی توجیه کند و یا به کس دیگری غیر از ولی فقیه خود را پاسخگو بشناسد.

هر چند مسئولین رژیم در این مرحله تصمیم گیر مطلق‌اند و رای مردم هیچ نقشی ندارد ولی آنها درعین حال در تصمیم‏گیری خود محدودیت‏هایی دارند. افکار عمومی جامعه و در برخی موارد فشارهای بین‏المللی عواملی است که آنها نمی‏توانند به آن بی اعتنا بمانند. به این موضوع در ادامه بحث بیشتر خواهیم پرداخت.

مرحله دوم مرحله رای دادن مردم به کاندیداهایی است که محدوده آن‏ها پیشاپیش روشن شده. با وجود شرایط غیر دمکراتیکی که بر انتخابات در ایران حاکم است و من در ابتدای بحث به آن پرداختم، بخش بزرگی از مردم معتقدند که رای آنان و نتیجه انتخابات در زندگی عملی آن‏ها تاثیر دارد و این برداشت واقعیست. ساختار رژیم جمهوری اسلامی بگونه‏ایست که نیروهای تشکیل دهنده آن همگن نیستند و سمت‏گیری‏های متفاوتی را نمایندگی می‏کنند. تمایز برنامه‏های اقتصادی با سمت لیبرالی رفسنجانی با برنامه‏های پوپولیستی احمدی نژاد از تفاوت حزب سوسیال دمکرات و دمکرات مسیحی آلمان در همین عرصه گسترده‏تر است. با توجه به نقش اقتصادی دولت در ایران، از این برنامه‏ها، اقشار و گروههای متفاوتی بهره‏مند شده و یا زیان می‏بینند. اینجا صحبت از چگونگی تقسیم و بکارگیری ملیاردها دلار پول است. این تمایزات را مردم در زندگی خود می‏بینند و بهمین دلیل بخش عمده آنان به انتخابات اهمیت داده، اخبار آنرا پی‏گیری کرده و نسبت به کاندیداها موضع دارند. هر چند در ایران قدرت برتر ولی‏فقیه است و رییس جمهور و مجلس در برابر رهبر از قدرت کمتری برخوردارند، ولی همان محدوده‏ای که آنان قدرت عمل دارند، در سمت گیری جامعه و زندگی مردم موثر است.

انتخابات در ایران مدیریت شده است. رهبری رژیم در دور اول همه آنانی‏را که تصور می‏کند، می‏توانند برای آنان مشکل‏زا باشند، حذف می‏کند. ولی انتخابات در ایران با آنچه در عراق صدام و ایران قبل از انقلاب وجود داشت متفاوت است. در آن زمان هیچ‏کس برای انتخابات ارزشی قائل نبود. نمایندگان از قبل تعیین شده بودند و اگر هم بیش از یک کاندیدا وجود داشت، تمایزی مابین برنامه‏های آنان مشاهده نمی‏شد.

در ایران انتخابات هم غیردمکراتیک است و هم تاثیرگذار. هم حق مردم در انتخاب نمایندگان خود نفی می‏شود و هم از نظر مردم نتایج انتخاب حائز اهمیت است. انتخابات در ایران حاوی یک تضاد است و بدون در نظر گرفتن این دو مرحله آن، بدون در نظر گرفتن پیچیدگی آن نمی‏توان در برابر آن سیاست درستی اتخاذ کرد.

نیروهای اپوزیسیون در نزدیک به سی سال اخیر در قبال انتخابات واکنش‏های متدیک متفاوتی نشان داده‏اند. بخشی از این نیروها بالاخص در خارج از کشور، بر مرحله اول انتخابات و غیردمکراتیک بودن آن تکیه کرده و سیاست تحریم را در قبال آن اتخاذ کرده‏اند. مگر نه اینکه بخش بزرگی از نیروهای اجتماعی قادر نیستند نمایندگان خود را به صحنه انتخابات فرستاده و با دیگران چالش کنند، مگر نه اینکه شورای نگهبان و ولی‏فقیه محدوده کاندیداها را معین کرده و به این ترتیب انتخابات را مدیریت میکنند. هر نوع مشارکت و اهمیت قائل شدن برای انتخابات از نظر این بخش از اپوزیسیون، تطهیر رژیم و یاری دادن به خیمه شب بازی انتخابات است. تا قبل از دوم خرداد، این متد، مورد پذیرش اکثریت قریب باتفاق نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور بود. در این متد، بر یک جنبه از انتخابات بدرستی تکیه می‏شود و جنبه دوم آن بفراموشی سپرده می‏شود. بهمین دلیل کارآیی این متد در سطح افشاگری بر جنبه‏های غیردمکراتیک انتخابات محدود مانده است. به جز انتخابات مجلس هفتم که تحصن نمایندگان رد صلاحیت شده و تهدید دولت که از برگزاری انتخابات خودداری می‏کند، در سطح یک حرکت جدی برای زیر سوال بردن و مقاومت در برابر انتخابات مطرح شد و بدلیل آنکه این اقدام در زمانی صورت گرفت که مردم به پیشروی اصلاحات امیدی نداشته و به نمایندگان متحصن بی‏اعتماد بودند، به شکست انجامید، در موارد دیگر این تاکتیک به روشی موفق برای بسیج نیرو جهت زیر سوال بردن نتایج انتخابات منجر نشد.

بخش دیگری از نیروهای اپوزیسیون، بر تاثیر گذاری انتخابات در زندگی مردم انگشت گذارده و سیاست واقع بینانه را حمایت از کاندیدایی که نسبت به دیگران مواضعش قابل قبول‏تر است، می‏دانند. استدلال می‏شود، مگر نه این‏که تعادل نیروهای اجتماعی در جامعه ایران در سطحی نیست که برگزاری انتخابات آزاد را تحمیل کند. شرط واقع بینی در شرایط کنونی، استفاده از همین امکانی است که در برابر ما قرار دارد تا بتوانیم با انتخاب نمایندگان مثب‏تر راه را برای آینده بگشاییم. در این سیاست رای دادن به کاندیدای مناسب‏تر صرف نظر از این‏که چه کسانی در صحنه مانده باشند و تیغ حذف تا چه حد برا بوده باشد، اصل است. مثلا در انتخابات مجلس هشتم، در شرایطی‏که تمام کاندیداهای رادیکال و حتی میانه اصلاح طلب تصفیه شده بودند، شرکت در انتخابات و رای دادن به کاندیداهای باقیمانده بعنوان تنها امکان و شرط واقع بینی توصیه شد. این متد تا آنجا که بر تاثیر گذاری بر صحنه واقعی انتخابات می‏کوشد، می‏تواند موثر باشد ولی هیچ چشم‏اندازی برای تاثیر گذاری بر مرحله اول انتخابات(مرحله انتصاب) نمی‏گشاید. تاثیر گذاری گام به گام از طریق کاندیداهای موجود در این رابطه ناکاراست. رهبری رژیم می‏تواند با تنگ کردن حلقه نیروهایی که حق شرکت در انتخابات را می‏یابند، چنین تاثیری را خنثی سازد. پس از غافلگیری دوم خرداد و مجلس ششم، در سالهای اخیر مسئولین رژیم، حاضر به هیچ ریسکی در این زمینه نیستند.

حضور مستقل در انتخابات

ما یکی از نیروهایی هستیم که امکای شرکت در انتخابات را نداریم. حذف شدگان امروز طیف وسیعی از نیروها را در بر می‏گیرند. نیروهایی که کنار گذاشته شدن آنان از تاثیر گذاری بر حیات سیاسی کشور، جامعه ما را با بحران‏ موجه نموده و قطعا در آینده بحران‏های بزرگ‏تری را شکل خواهد داد. در انتخابات مجلس هشتم بخش عمده ساکنین شهرهای بزرگ بالاخص تهران از حضور پای صندوق‏های رای سرباز زدند، کسانی که به مسائل اجتماعی بیشترین توجه را دارند و در سالهای پس از دوم خرداد فعالترین نیروها بودند. حذف شدگان طیفی از نیروها را در بر می‏گیرد که اگر قادر شوند همسو عمل کنند، می‏توانند وزن قابل توجهی در تحولات سیاسی کشور ایفا کنند. برای این نیروها که ما نیز یکی از آنانیم، اولین و عمده ترین مساله، کسب حق شرکت در انتخابات است. بررسی کاندیداهایی که از صافی شورای نگهبان می‏گذرند، تصمیم گیری در این زمینه که در این رابطه چه واکنشی باید نشان داد، در برابر سلب این حق اولیه ثانوی است. مبارزه برای انتخابات آزاد و در اولین گام حق شرکت همه نیروهایی که قوانین مبارزه سیاسی را می‏پذیرند، مقدم‏ترین خواست این نیروهاست. به چالش کشیدن شرایط حاکم بر انتخابات و اعمال فشار برای کسب حق اولیه شرکت در انتخابات اولین وظیفه این نیروهاست

مبارزه در این راه با کنار کشیدن و بی توجهی به انتخابات و یا نقد کلی و عمومی آن عملی نیست. تعادل نیروهای اجتماعی بگونه‏ای نیست که با اعتراض به شرایط انتخابات بتوان نیروی حاکم را به پذیرش انتخابات آزاد و یا حتی به اجرای قانون اساسی وادار کرد.

تغییر شرایط حاکم بر انتخابات تنها با بسیج نیرو برای گشایش فضای حاکم عملی است و این نه با تحریم مطلق انتخابات عملی است و نه با حمایت از این یا آن کاندیدا. اولین گام برای تاثیر گذاری در این راه، اقدام مشترک مجموعه این نیروهاست. انتشار بیانیه مشترک این نیروها تحت عنوان "مطالبه محور" گامی بود پراهمیت. برای اولین بار مجموعه نیروهایی که به آزادی انتخابات اعتقاد دارند، تلاش نمودند که با چهره و برنامه خود به میدان قدم گذارند و خود را به موضع گیری در رابطه با سیاست و برنامه کاندیداهای مطرح محدود نکنند. اتحاد جمهوریخواهان نیز برنامه انتخاباتی خود را که با برنامه انتشار یافته در ایران همسوست منتشر نمود. درست آن بود که این مجموعه نیروها، روی فرد (یا افراد) مشخصی از درون خود بعنوان کاندیدای این نیروها توافق کرده و از این راه شورای نگهبان را به چالش می‏کشیدند. درست آن بود و هست که ما با برنامه و چهره‏های خود پا به میدان انتخابات می‏گذاشتیم. چنین اقدامی به ما امکان می‏داد که هم در داخل کشور و هم در عرصه بین‏المللی روی کاندیدا و برنامه خود تبلیغ نماییم و با اقدام مشترک خود حذف این کاندیدا را پر هزینه سازیم. ما از چنین سیاستی دفاع کرده و در جهت عملی شدن آن کوشیدیم.

متاسفانه با وجود تایید کلی این ایده از طرف اکثر نیروها به جز سازمان دانش آموختگان دفتر تحکیم وحدت که آقای عبدالله نوری را بعنوان کاندیدای خود معرفی نمودند، اقدام عملی ممکن نشد. صرف نظرازاین‏که آیا آقای نوری می‏توانست کاندیدای مجموعه نیروها باشد یا خیر این اقدام‏، اقدامی بود مثبت.

اگرچه این‏بار مجموعه نیروها موفق نشدند، کاندیدای واحدی معرفی نمایند، ولی انتشار بیانیه مشترک ذکرشده ومباحثی که این بار در درون نیروها مطرح شد، زمینه فعالیت‏های جدی‏تری را در انتخابات‏های آینده شکل داد.

موقعیت کاندیداها

در اردوی اصول‏گرایان تا این لحظه به نظر می‏رسد احمدی‏نژاد کاندیدای اصلی است. این برداشت که محافظه‏کاران بدلیل نارضایتی از احمدی‏نژاد کاندیدای دیگری را طرح و مورد حمایت قرار خواهند داد، تا امروزعملی نشده است. آقای قالیباف که بیش از دیگران مطرح و تصور می‏شد کاندیدای اصلی محافظه کاران باشد، اعلام نمود که کاندیدا نخواهد بود. مهمتر از همه،  بیانیه‌ ‏ایست که امروز منتشر شد و چند جریان اصلی این جناح، حمایت خود را ازآقای احمدی‏نژاد اعلام نمودند. با توجه به انتقاداتی که آنان به سیاست‏های بالاخص اقتصادی آقای احمدی‏نژاد داشتند، این حمایت رسمی تا حدی غیر منتظره بود. با این حمایت، عملا آقای احمدی نژاد کاندیدای اصلی اصولگرایان خواهد بود، هرچند ورود آقای رضایی به صحنه انتخابات ممکن است تغییراتی در این عرصه بوجود آورد.

آقای موسوی تا به امروز کوشیده است که حمایت بخشی از محافظه‏کاران ناراضی از سیاست‏های آقای احمدی نژاد را جلب کند و در این عرصه ناموفق نبوده است. با وجود حمایت مهمترین تشکل‏های اصلاح‏طلب، ایشان می‏کوشد که خود را نماینده اصلاح‏طلبان معرفی ننماید و در برنامه و صحبت‏های خود این تعادل را حفظ کند. این امر در بوجود آوردن شور و اشتیاق در اقشار جدید جامعه و حمایت نیروهای اصلاح طلب از وی تاثیر منفی برجای می‌نهد. آقای موسوی بدلیل سوابق و سیاست‏های اعلام شده، بعنوان فردی که به عدالت اجتماعی بی‏توجه نیست، شناخته شده است. در انتخابات پیشین آقای احمدی‏نژاد موفق شد با تکیه و انتقاد از دیدگاههای لیبرالی آقای رفسنجانی در عرصه اقتصاد، خود را مدافع محرومان معرفی نماید و این سیاست در مواجهه با آقای موسوی کارآیی نخواهد داشت.

آقای کروبی برعکس برنامه‏های روشنی در سمت اصلاحات ارائه داده و حتی جرأت کرده و ضرورت تغییراتی در قانون اساسی را مطرح نموده است. طرحهای مطرح شده توسط آقای کروبی بحث‏های جدیدی را دامن زده و در ماههای اخیر سخنان و برنامه‏های وی بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته و برخی از شخصیت‏های اصلاح‏طلب بصف حامیان ایشان پیوسته اند ولی این تلاش ، با وجود تاثیرات مثبت بر فضا و مباحث انتخابات، در جذب حمایت اقشار جدید ناموفق بوده است و دلیل اصلی آن مواضعی است که آقای کروبی بالاخص در چهارسال اخیر اتخاذ نموده و خود را در وحله اول منتقد نیروهای رادیکال‏تر اصلاح‏طلب معرفی نموده است.

هفته‏های آینده با قطعی شدن کاندیداها و نظر شورای نگهبان، صف‏ بندی‏ها روشن‏تر خواهد شد. آن‏چه از امروز روشن است آقای احمدی نژاد بعنوان نماینده اصلی جناح اصولگرا کاندیدا خواهد بود. چهارسال اخیر، در عمل نشان داد که سیاست‏هایی که آقای احمدی‏نژاد مدافع آنست تا چه حد می‏تواند مشکل‏زا باشد و بحرانهای کشور را گسترش دهد. در شرایطی که درآمد نفتی چهارسال گذشته، در تاریخ ایران بی‏سابقه بوده و این امکان وجود داشت که این در آمد عظیم بعنوان عاملی برای رشد اقتصادی کشور با نتایجی درازمدت بکارگرفته شود، جامعه ما با بحران اقتصادی بمراتب شدیدتری از چهارسال پیش مواجه است. انتخاب مجدد آقای احمدی‏نژاد و تداوم سیاست‏های چهارسال اخیر، کشوررا با بحرانهای جدیتری مواجه خواهد کرد.

همانطور که در بخش اول صحبت شد، مساله مرکزی انتخابات برای نیروهایی همانند ما اینست که بتوانیم همسو عمل کرده و بر فضای سیاسی کشور تاثیر گذار باشیم. با روشن شدن صحنه انتخابات درست آنست که این نیروها خواست‏های معین خود را خطاب به کاندیداها اعلام نموده و نقاط ضعف برنامه و سیاست‏های آنان را مورد نقد قرار دهند. آقای موسوی تا به حال در رابطه با بخشی از مسائلی که به اصلاحات و به گشایش فضای سیاسی کشور و یا سیاست خارجی مربوط است، اظهار نظرهای کلی نموده. درست آنست که از ایشان خواسته شود نظر صریحتر خود را در این عرصه‏ها اعلام نماید. آقای کروبی تا به حال ایده‏های روشنی در این عرصه‏ها مطرح نموده ولی مشخص ننموده در پیشبرد این خواست‏ها چه اقدام عملی انجام خواهد داد و چگونه آنها را پیش خوهد برد.

اعلام موضع و حمایت از این یا آن کاندیدا و یا تصمیم به عدم شرکت قبل از این پروسه‏ها نادرست است. ضروریست آنچه با بیانیه مطالبه محور آغاز شد تداوم یابد. طرح مطالبات، امروز در برخورد با برنامه کاندیداها می‏تواند تداوم یابد. درانتخابات ریاست جمهوری دوره پیشین برخی تشکل‏های مدافع حقوق زنان و همچنین تشکل‏ها و شخصیت های دفاع ا زحقوق اقوام با کاندیداها وارد گفتگو شده و خواستهای خود را مطرح کرده و حمایت از آنها را در گرو توجه به این خواسته‏ها دانستند. این اقدام هرچند در سطحی محدود اجرا شد، اقدامی بود مثبت و درست آنست که در ابعاد وسیعتر پی‏گیری شود. تشکل‏های زنان در صدد آنانند که این سیاست را در ابعاد گسترده‏تری پیش برند که باید آنرا مورد حمایت قرار داد.

نیروهایی که امکان شرکت در انتخابات را نیافته‏اند، نیروهایی هستند گسترده با وزن اجتماعی تاثیرگذار. کاندیداها در صورتی قادر خواهند بود از رای این نیروی اجتماعی بهره‏مند شوند که خواست‏های آنان را در برنامه و سیاست‏های خود منعکس نمایند. تصمیم گیری در رای دادن به این یا آن کاندیدا و یا عدم شرکت می‌تواند پس از پروسه طرح مطالبات و برخورد با سیاست و برنامه کاندیدا‏ها اتخاذ شود. تلاشهایی که در این انتخابات صورت گرفت، تقسیم نیروها را بر اساس پاسخ به سوال تحریم و یا شرکت پایان داد و چشم انداز جدیدی گشود که می‏تواند در آینده به شکل گسترده‏تری پیش برده شود.

مهدی فتاپور

3.05.2009