گسترش نقش زنان در رهبری سازمانهای سياسی
مصاحبه کننده عفت ماهباز
سوال: آقای فتاپور 9 ماه از همايش برلين ميگذرد، رهبری اجا در راستای اجرای مصوبه اين همايش در زمينه سهميه بندی زنان و مشارکت آنان در رهبری چه اقداماتی انجام داد
پاسخ: اگر سوال شما محدود به اجرای طرح سهميه بندی است؛ اين طرح اجرا شد و 30 درصد ارگانهای رهبری اجا از ميان کانديداهای زن برگزيده شده اند ولی فکر ميکنم سوال شما محدود به اجرای اين مصوبه نيست و مورد نظر پيشرفت در زمينه گسترش نقش زنان در رهبری است
سوال: دقيقا. من هم منظورم همين است. سوال را بگونه ديگری مطرح ميکنم. تو خودت نسبت به سهميه بندی چگونه فکر ميکنی و گسترش نقش زنان در رهبری سياسی را از چه طريقی ممکن ميدانی
پاسخ: انگيزه کسانی که طرح سهميه بندی 30 درصد و 50 در صد را در همايش های برلين و پاريس مطرح و تصويب آنرا پيگيری کردند، تقويت نقش زنان در هدايت سازمانهای سياسی است. به نظر من اين تاکيد و اين تلاش تلاشی بود ضرور و مثب ولی بسته به اينکه اين ضرورت از چه زاويه ای مورد توجه قرار گيرد، روشهای متفاوتی در پيش گرفته خواهد شد که همه آنان به اين هدف خدمت نميکند. اکثردوستانی که تا به حال در اين رابطه مطلب نوشته و يا صحبت کرده اند بر نقش زنان بعنوان نيمی از جامعه بشری تکيه کرده و بر محدوديت هايی که در جامعه ايران بر زنان اعمال شده و مانع از آن گرديده که آنان بتوانند تواناييهای خود را ارتقا داده و تجربه بياندوزند ونقش شايسته ای در امر مديريت و بالاخص رهبری سياسی داشته باشند تاکيد مينايند و ضرورت طرح سهميه بندی را در اين رابطه توضيح ميدهند. اگرچه اين سخنان واقعیت های جامعه ماست ولی من با اين زاويه ورود به اين بحث موافق نيستم. در اين استدلالهايی که ميتواند در همه جوامع و شرايط بيکسان مطرح گردد نميتواند به اين امر پاسخ دهد که چرا امروز اين ضرورت بيک مساله مشخص بدل گرديده و چه عاملی در جامعه ما تغيير کرده.
تغييراتی که در روابط اجتماعی و توليدی در قرن گذشته رخ داد بخش بزرگی از مديران و هدايت کنندگان جامعه را باين نتيجه رساند که حضور زنان در مديريت به تقويت آن منجر ميشود. زنان و مردان در امر رهبری تاکيدات و ويژگيهای متفاوتی دارند وامروز همه ميپذيرند که مديريتی که در آن هم زنان و هم مردان حضور دارند بمراتب بهتر از جمعی که فقط متشکل از مردان است قادر به رهبری است. من تصور ميکنم بر اين بستر بود که مبارزات فعالين زن در اين عرصه امکان موفقيت يافت. امروز کسانيکه در شرکت های بزرگ خصوصی کار ميکنند ميدانند که مديران بدون آنکه فشار قانونی وجود داشته باشد ميکوشند در همه رده های مديريت از مشارکت زنان بهره گيرند چون در تجربه ديده اند که اين امر به کارآيي ارگان وسود بيشتر برای شرکت منجر ميشود. من با اين زاويه ورود به امر مشارکت زنان موافقم. مشارکت زنان ميتواند و بايد در راستای تقويت رهبری طرح شود. توانايي های زنان نبايد با معيارهای تواناين مردان مورد ارزيابی قرار گيرد.
سوال: ولی در اين نوع طرح اين امر که زنان بدليل شرايط جامعه ما همانند مردان امکان فعاليت در رهبری و کسب تجربه را دارا نيستند و در نتيجه شرکت آنها ممکنست فعلا ظاهرا به تقويت رهبری منجر نشود و آنها بايد يک دوره با حضور در اين ارگانها تجربه کسب کنند مورد توجه قرار نمی گيرد
جواب: شرايط نابرابری که شما به آن اشاره ميکنيد واقعی است ولی توجه کنيد ما در رابطه با زنان در جامعه امروز ايران صحبت ميکنيم. جامعه ای که بيش از نيمی از دانشجويان آن زنند و در رابطه با نيروهايی صحبت ميکنيم که بخش بزرگی از آنان بيش از 20 سال است که در خارج از کشور زندگی ميکنند و بسياری از آنان زودتر از همسرانشان زبان ياد گرفته و در زندگی اجتماعی جوامعی که در آن ساکنند وارد شده اند و در شغل خويش موفق بوده اند. بسياری از آنان سالها در سازمانهای سياسی و يا سازمانهای دمکراتيک فعاليت ميکنند. کادرهای زنی که ميتوانند مسيوليت بپذيرند و دانش و تجربه کافی در اين رابطه دارند کم نيستند. اگر شرايط جامعه ما بگونه ای بود که ما بدليل محدوديت های اعمال شده بر زنان زنانی نداشتيم که بتوانند در سطوح رهبری فعاليت کنند، در آنصورت طرح سهميه بندی تنها در حد يک تمايل خوب باقی ميماند و عملی نميشد. مثلا در سالهای دهه 30 در ايران پياده کردن چنين طرح هايی شوخی بود و در آن سالها شرکت زنان در حوزه های حزبی که توسط حزب توده ايران عملی شد، بزرگترين اقدامی بود که ميتوانست اجرا شود.
سوال: يعنی شما منکر محدوديت هايی هستيد که زنان ايران با آن مواجه اند
جواب: طبيعی است که من منکر آن نيستم ولی من فکر ميکنم ضرورت مشارکت زنان نه بدليل ضعف آنان بدليل شرايط تحميل شده بر آنان بلکه بدليل رشد و تواناييهای آنان در دستور قرار گرفته. اين ضرورت باين دليل امکان پيشروی دارد و پيش خواهد رفت که ما زنانی داريم که دانش و تجربه قرار گرفتن در سطوح رهبری را دارند. چند ماه پيش چند تن از مديران شرکتی که من در آن کار ميکنم برای بررسی امکانات کار در ايران به ايران مسافرت کردند. آنها در بازگشت در گزارشی که به مديريت شرکت ارايه دادند منجمله بر اين امر تاکيد کردند که يکی از مسايلی که باعث حيرت آنها شد زنان شاغل در اين بخش (انفورماتيک) بود که چه ازنظر کميت و چه از نظر کيفيت هيچ چيز کمتر از زنان آلمانی نداشتند. شما مطمين باشيد که ما تاچند سال ديگر در اين بخش مدير پروژه های زن ورزيده ای خواهيم داشت. شرکت ها به منافع خود ميانديشند و زمانی که زنان بتوانند بهتر يک پروژه را اداره کنند محدوديت های موجود اجتماعی در حد معينی کارکرد خواهد داشت. در چنين شرايطی مبارزه برای درهم شکستن مقاومت هايی که در نديدن اين تواناييها وجود دارد، نتيجه بخش خواهد بود ولی زمانيکه من در ايران در دانشکده فنی تحصيل ميکردم و در کلاس 50 نفری ما تنها يک زن بود چنين خواستهايی تنها درحد يک ايده باقی ميماند و امکان عملی شدن نداشت. امروز زنان ما بدليل تغيير شرايط قادرند در رهبری سياسی نقش ايفا کنند و از اين زاويه بايد با مشارکت زنان تماس گرفت.
سوال: يعنی با نظر شما ميبايست زنان توانا در هر عرصه برای هدايت کار در آن زمينه برگزيده شوند و در نتيجه امتياز ترجيحی و سهميه بندی ضرور نيست.
جواب: خير به نظر من سهميه بندی در چهارچوب معينی مثبت است. بخش بزرگی از مديران و رهبران سياسی که اکثريت قريب باتفاق آنان در ايران مردند؛ قادر و يا حاضر نيستند توانايی های زنان را ببينند. بخشی از خصوصيات زنان که در امر رهبری سياسی مثبت و حتی بکارگيری آنان ضروريست از چشم آنان نقطه ضعف تلقی ميشود. بکارگيری سهميه بندی برای درهم شکستن چنين مقاومتی و بازکردن راه برای زنان توانا لازم است.
سوال: حال زنانی که بدليل محدوديت های حاکم در جامعه ما قادر نشده اند توانايهای لازم را کسب کنند، چه موقعيتی خواهند يافت. با درک شما در صد زنان در رهبری با تواناييهای زنان در رابطه خواهد بود. هستند زنانی که بدلايل مختلف امکان حرکت و رشد يافته اند. ولی بخش عمده زنان جامعه ما که چنين امکاناتی در اختيار نداشته اند بايد امکان يابند که رشد کنند. امتياز ترجيحی در همين رابطه مطرح ميشود. چنين زنانی ميتوانند با گرفتن مسيوليت آموزش ديده و تجربه کسب کنند و اگر در ابتدا نتوانند چون مردان موثر شوند در يک پروسه چنين توانايی هايي خواهند يافت.
جواب: اگر کسانی چه مرد و چه زن امکان آنرا نيافته باشند که در فعاليت های قبلی خود توانايی و تجربه حداقل در رابطه با يک مسيوليت معين کسب کرده باشند حضور آنان در رهبری نه تنها منجر به کسب تجربه نخواهد شد بلکه بالعکس ميتواند به نتايج منفی چون از دست دادن اعتماد به نفس و يا پرخاشگری و يا جذب گروه بنديها شدن بيانجامد. مثالی ميزنم. پسر من بسکتبال بازی ميکند. در آلمان جوانان زير 20 سال حق دارند علاوه بر تيمی که در آن بازی ميکنند در تيم بزرگسالان باشگاهشان هم برای کسب تجربه بازی کنند. وی در تيم لورکوزن يکی از قويترين تيم های آلمان بازی ميکرد. وی را برای بازی در تيم بزرگسالان نه در تيم اول اين باشگاه در کنار چند بازيکن سابق NBA و تيم ملی آلمان بلکه درتيم سوم باشگاه که در ليگ ايالتی بازی ميکند قرار دادند. اگر او را در تيم اول قرار ميدادند که او قادر نبود هيچ اکسيونی داشته باشد نه تنها تجربه نمياندوخت بلکه پس ميرفت. کسب تجربه و امتياز ترجيحی همانطور که قبلا گفتم در چارچوب معينی مفيد است.
خوشبختانه امروز با باز شدن امکانات ارتباطی فعالين سياسی اجتماعی عمل ميکنند و حرف ميزنند و مدام مورد ارزيابی قرار ميگيرند و رهبران واقعی اينگونه تعيين ميشوند وعنوان رهبری اين يا آن جريان نقشی بمراتب کمتر از گذشته يافته. قرار گرفتن در ارگانهای رهبری امکانی است که فرد ميتواند نقشی شايسته تر بيابد و نه بيشتر.
سهميه و امتياز ترجيحی بايد بتواند راه را برای با استعداد ترين و تواناترين زنها بگشايد و من تصور ميکنم اگر به آنگونه عمل شود که برای مسيوليت گرفتن، کانديد شدن کافی باشد به عکس خود بدل ميشود.
سوال: تا آنجا که من بياد دارم شما در همايش برلن نظر مثبتی به طرح ارايه شده نداشتيد. اين طرح از چه زاويه ای مورد نقد شما بود.
جواب: قبل از همايش طرح ديگری توسط آقای اکبر مهدی باتکا کار تخصصی ايشان در اين زمينه ارايه شده بود که ما در شعبه تشکيلات معتقد بوديم مبنای مناسبی برای کار است. در اين طرح برای تعيين در صد سهميه بندی تعداد اعضا زن در تشکيلات، داوطلبان پذيرش مسيوليت و علايق آنان در زمينه های گوناگون مورد توجه قرار ميگرفت وهمچنين تدابيری در راستای گسترش پارامتر های ذکر شده و رشد اين درصد پيش بينی شده و رهبری به عمل کردن به آنان موظف ميشد.
سوال: حال با توجه به اين صحبت آخر شما، به نظر شما چرا بسياری از فعالين زن حاضر نيستند با تشکل های زنان فعاليت کنند و در اين رابطه چه ميتوان کرد
جواب: من در اين رابطه ميتوتانم به گفته ها و نوشته های فعالينی که در گذشته در درون سازمانها سياسی فعاليت ميکردند ولی از اين سازمانها کنار کشيده اند تکيه کنم. در ميان مجموعه دلايلی که مطرح شده من به چند دليل عمده اشاره ميکنم
در بسياری از نوشته ها عدم توجه اين سازمانها به مسايل زنان بعنوان يکی از عوامل بدبين شدن زنان به احزاب سياسی مطرح شده. بخش عمده اين زنان در سازمانهای چپ فعاليت ميکردند و اين سازمانها بالاخص در سالهای پس از انقلاب در شرايطيکه گام به گام اعمال فشار بر زنان در جاممه افزايش مييافت، در حد افراط توجه به مسايل زنان را تحت الشعاع اولويت های سياسی نظری ديگری که آن زمان بدان اعتقاد داشتند قرار دادند.
من تصور ميکنم تا حد زيادی ديدگاه های حاکم بر فعالين سياسی در آن زمان تغيير کرده و يا حداقل روند دراين راستا بوده و تصور نميکنم اين امر امروز يکی از عوامل تعيين کننده جدايی کادرها از سازمانهای سياسی باشد
سوال: يعنی شما فکر ميکنيد امروز سازمانهای سياسی به مسايل زنان در حدی که لازم است اهميت قايلند و ديدگاه های مردانی که در رهبری اين سازمانها قرار دارند تغيير کرده من چنين فکر نميکنم و اگر هم امروز به مسايل زنان توجه بيشتری ميشود عمدتا به خاطر توان خود جنبش زنان است
جواب: به هر حال خود جنبش زنان و نيروی آن هم يک پارامتر واقعی است که بر عملکرد جريانهای سياسی تاثير ميگذارد. به نظر من روند دراين راستا بوده و ادامه دارد. حداقل بسياری از سازمانها در اين جهت ميکوشند.
عامل ديگری که مطرح ميشود نقش زنان در اين سازمانها بوده. در اکثر سازمانها بخصوص سازمانهای چپ زنان نزديک به نيمی از فعالين و کادرها را در زمان انقلاب تشکيل ميدادند، ولی در رده های رهبری اصلا حضور نداشتند و يا حضور آنان ناچيز بود. اين پارامتر موضوع بحث امروز ما بود. من تصور ميکنم موقعيت زنان در رهبری تشکل ها وابسته به پيوستن کادرهای برجسته زنی است که خارج از تشکل های سياسی فعاليت ميکنند و آنان نيز برای پيوستن به اين سازمانها بايد احساس کنند که شرايط در اين رابطه تغيير کرده است. من همانگونه که در بحثمان امروز مطرح کردم معتقدم اين دو در رابطه متقابل با هم و بتدريج امکان حل دارند.
ولی علاوه بر اين دو پارامتر بخشی از فعالين زن به ساختار سازمانهای سياسی، روابط درونی و نحوه فعاليت اين سازمانها اشاره کرده و آنرا عامل عمده جدايیشان از اين سازمانها ميدانند. من تصور ميکنم اين موضوع بحثی است جدی و واقعی و جا دارد که مسيولين سازمانهای سياسی و فعالين جنبش زنان در اين رابطه با يکديگر گفتگو و تبادل نظر بيشتری داشته باشند. مثلا بخشی از فعالين مطرح ميکنند که ساختار سازمانهای سياسی مبتنی بر هيرارشی است. ساختار هيرارشيک رهبری ساختاريست مردانه و ساختارهای شبکه ای ساختاريست که با روانشناسی زنان انطباق دارد.
من تا به امروز به زنانه و مردانه بودن ساختارهای هيرارشيک و شبکه ای تشکيلات ها قانع نشده ام. به نظر من ساختار يک تشکيلات به اهداف و نوع تشکل بستگی دارد. تشکل های حزبی و يا موسسات توليدی ناگزيرند حدی از هيرارشی را بپذيرند و هيرارشی نميتواند در رابطه با اشکال جنبشی مبارزه کارآيي داشته باشد. سازمانهای محيط زيست و يا جريانهای منتقد و يا مخالف گلوباليزاسيون اشکال شبکه ای سازمانی را بکار ميگيرند در حاليکه در بسياری از موارد اکثر فعالانشان مردند. ما در سالهای اوايل دهه 50 بدون آشنايی با اين مباجث شکل شبکه ای فعاليت را در دانشگاهها بکار ميگرفتيم چون با نوع مبارزه ما انطباق داشت.
در عين حال چه در عرصه توليد و چه در عرصه فعاليت های حزبی در چند دهه اخير روند در راستای تلاش برای بکار گيری اشکال عدم تمرکز در حين حفظ مديريت بوده. من تصور ميکنم که تاکيد صرف بر رهبری و در تقابل ديدن آن با بکارگيری حد معينی از عدم تمرکز و ميدان دادن به ابتکارات فردی يا بعبارت ديگر اشکال شبکه ای سازمانگری بيش از آنکه ناشی از ديدگاههای زنانه و مردانه باشد ناشی از ديدگاههای سنتی ومدرن در امر سازمان دهی است
ولی اين نيز واقعيست که هيرارشی سازمانی مبارزه برای قدرت را با خود همراه خواهد داشت و اين مبارزه در بسياری از موارد خشن بوده و با بکارگيری اشکال ناسالم مبارزه درون حزبی همراه است و زنان در برابر چنين درگيری هايي آسيب پذيرترند. در شکل هيرارشی سازمانگری وظايف تعريف شده اند و در پروسه در حد معينی اشکال بوروکراتيک کار را با خود همراه خواهد داشت و زنان بيش از مردان در برابر فعاليتی که انجام وظيفه بوده و از درونشان نجوشد مقاومت دارند.
بنا به همين دلايل وجود زنان در مديريت تشکيلات در تضعيف جنبه های منفی سازمانی اين تشکل ها تاثير گذار است وحد موفقيت جلب فعالين زن به اين سازمانها خود يکی از نشانه های غلبه بر بيماريهاييست که اين تشکل ها با خود حمل ميکنند و بعنوان يکی از فعالين اين سازمانها نياز به گفتگوهای جديتری را مابين رهبران سازمانهای سياسی و فعالين تشکل های زنان در زمينه های فوق می بينم.
10.2005