دانشگاههای ما نيازمند اتحاديه ها و انجمن های نمايندگان دانشجويان است. . جا دارد بجای ذکر دشواريهای عملی اين راه و منصرف کردن کسانی که در اين راستا تلاش ميکنند، در جهت بعقب نشاندن نيروی حاکم و وادار کردن آنان بپذيرش چنين انجمن هايی که اوج آن پارلمان دانشجوي خواهد بود بکوشيم.
دانشگاههای ما نيازمند يک سازمان دانشجويی نيرومند مدافع دمکراسی و حقوق بشر است.
********************
چند ماه پيش آفای جلايی پور مقاله ای در نقد دفتر دفتر تحکيم وحدت منتشر نموده و از یی توجهی و دور شدن اين سازمان از هويت دينی انتقاد نموده و از مسيولين اين تشکل خواست که به اين هويت بازگردند، پس از اين نوشته مقالات متعددی در نشريه شرق در موافقت و مخالفت با اين نظر درج گرديد. آقايان احمد شيرزاد و شکوری راد در دفاع از اين نظر سخن گفتند و تعدادی از مسيولين دفتر تحکيم وحدت منجمله اقايان عبدالله مومنی، مهدی شيرزاد، محتبی بيات، بابک مهدی زاده، فريد مدرسی،خجسته رحيمی و...در نقد آن. مقاله زير در رابطه با اين مباحث نوشته شد که بدليل توقيف نشريه شرق امکان انتشار دراين نشريه را نيافت و اينک با تغييراتی از طريق سايت های اينترنتی منتشر ميشود.
اساس استدلال آقای جلايی پور اينست که انجمن های اسلامی همانگونه که از نامشان پيداست انجمن هايی هستند با ماهيت دينی. اگر انگيزه های دينی محرک فعاليت بخشی از کادرها و مسيولين امروز دفتر تحکيم وحدت نيست آنان مجازنيستند با بی توجهی به اين هويت، اين انجمن ها را از ماهيت دينی آن تهی سازند و آنرا تبديل به ظرفی سازند که غير مسلمانان هم بتوانند در چنين تشکلی فعاليت نمايند. اعتبار دفتر تحکيم وحدت باتکا ماهيت دينی انجمن های اسلامی شکل دهنده آن بوده و مشکلات امروزی آن ناشی از دور شدن آن از اين ماهيت است. اگر امروز فعاليت تشکل های غير اسلامی در دانشگاهها تحمل نميشود بايد به خود اين مطلب پرداخت و از امکان فعاليت ساير تشکل ها دفاع کرد و نه اينکه درهای تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی را به روی آنان گشود.
در ادامه مقاله آقای جلايی پور طرح تشکيل پارلمان دانشجويی را که توسط مسيولان دفتر تحکيم وحدت طرح گرديده طرحی غير عملی و مضر شناخته و طرح ميکند که زمانيکه دفتر تحکيم وحدت قادر نيست محلی برای تشکيل جلسات خود ندارد و نميتواند بر اختلافات خود غلبه کند، پارلمان دانشجويی با مشارکت همه گرايشها قادر بهيچ فعاليتی نيست و از هم ميپاشد.
دانشجويان در پاسخ به آقای جلايی پور علاوه بر نقد نظرات وی به انگيزه های سياسی در طرح چنين مساله ای در شرايط کنونی که دفتر تحکيم وحدت تحت فشار است تاکيد کردند. مقاله زير قصد پرداختن به اختلافات سياسی دفتر تحکيم وحدت با حزب مشارکت و انگيزه های آقای جلايی پور در طرح اين انتقاد در شرايط کنونی ندارد و ميکوشد بر خود موضوع و استدلال های مطرح در اين رابطه متمرکز شود
اساس استدلال آقای جلايی پور و همفکرانشان اينست که دفتر تحکيم وحدت از تشکل انجمن های اسلامی شکل گرفته و اين انجمن ها نهادهايی هستند با ماهيت دينی.
در دانشگاهها در دوره های گوناگون تشکل هايی با اهداف و وظايف متفاوت شکل گرفته که ميتوان آنان را در سه گروه تقسيم بندی کرد
1 انجمن های نمايندگان دانشجويان يا بعبارت ديگر ارگانهايی که از طرف عموم دانشجويان انتخاب شده و آنان را نمايندگی ميکنند .
2 تشکل های سياسی و يا سياسی صنفی دانشجوي؛ تشکل هايی که تقويت و پيشبرد سمت گيری معين سياسی اجتماعی را در دانشگاهها هدف خود قرار ميدهند
3 انجمن ها و يا تشکل های موضوعی و در رابطه با بحث ما انجمن های دينی. سازمانهايی که دفاع و تقويت دين را وظيفه خود ميدانند.
دفتر تحکيم وحدت در سالهای پس از انقلاب با متشکل شدن انجمن های اسلامی دانشجويی شکل گرفت. اين تشکل زمانی تاسيس شد که در دانشگاهها بر خلاف ساير محيط های اجتماعی در کشور هواداران نيروی هژمون در انقلاب اسلامی پرنفوذترين نيرو نبودند و دو تشکل نيرومند سازمان دانشجويان پيشکام و دانشجويان مسلمان بر انجمن های اسلامی برتری داشتند. اين تشکل باهدف همسو کردن دانشگاهها با فضای عمومی جامعه، مقابله با ديگر گرايشها در دانشگاه و انقلاب فرهنگی تاسيس شد. دفتر تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی در آنزمان بازوی دانشجويی روحانيت حاکم و حزب جمهوری اسلامی بودند. آنان از همان ابتدا يک سازمان سياسی دانشجويی بودند و نه يک تشکل دينی. دانشجويان متشکل در سازمان دانشجويان مسلمان و همچنين دانشجويان هوادار جنبش مسلمانان مبارز و نهضت آزادی و بنی صدر نيز مسلمان بودند و انجمن های اسلامی نه با هدف تقويت اعتقادات مشترک بلکه با هدف مبارزه با آنان شکل گرفتند. مبارزه ای که با خون همراه شد و صد ها قربانی گرفت. آنان حتی اکثريت دانشجويان مسلمان را نمايندگی نميکردند.
ولی آنان حق داشتند که خود را انجمن اسلامی بنامند. در چهارچوب تفکر آنان، مسلمانان تنها کسانی بودند که برداشت های آنان را از دين داشته و سمت گيری های سياسی آنان را تابيد ميکردند و ديگران ضدانقلاب و منافق و بی دين .... بودند. آنان به ساختار سياسی و روابطی معتقد بودند که پايه های آن بر تبعيض بنا ميشد. تبعيض ميان شيعه و سنی؛ تبعيض ميان مسلمان و غير مسلمان، تبعيض ميان ديندار و بی دين و تبعيض ميان زن و مرد. در ساختار سياسی مورد تاييد آنان رييس جمهور کشور تنها ميتوانست مرد و اهل تشيع باشد و يک فقيه شيعه برفراز همه نهادهای انتخابی قرار ميگرفت. آنان متشکل شده بودند که اين سيستم مبتنی بر تبعيض را در دانشگاهها نيز حاکم سازند. آنان خواستار آن بودند که تنها مسلمانانی که چون آنان ميانديشيدند حق داشته باشند متشکل شوند. با وجود آنکه بيست سال از آن زمان سپری شده اين تشکل کماکان تنها تشکل رسمی دانشجويی است که اجازه فعاليت دارد. در تفکر آنان اين تشکل هم انجمن اسلامی بود و هم يک سازمان سياسی دانشجويی با سمت گيری معين و هم خود را نماينده دانشجويان معرفی ميکرد. مضمون دعوای تخصص و تعهد که بيش از ده سال بدرازا انجاميد، هيچ چيز نبود جز اعمال تبعيض در رابطه با کسانی که با آنان هم نظر نبوده و به ايده های آنان تعهد نداشتند. دهها استاد که از نظر آنان متعهد نبودند اخراج شده و از تدريس در دانشگاهها محروم شدند. صدها دانشجو بدليل اعتقاداتشان اخراج شدند. آنان نه تنها به ديگران اجازه فعاليت نميدادند بلکه برای کسانيکه چون آنان نمي انديشيدند حق تحصيل قايل نبودند.
برخلاف آنچه در صجبت آقای جلايی پور و ديگر دوستان مطرح گرديده اين انجمن ها در آنسالها نه تنها نماينده اکثريت دانشجويان نبودند، نه تنها ماهيت دينی برای آنها اعتباری پديد نياورده بود، بلکه دانشجويان آنانرا نماينده چهره عبوس رژيم دانسته و سعی ميکردند از آنان دوری گزينند و يا بقول خود دانشجويان رابطه شان با اعضا انجمن اين بود که مواظب باشند آنها بهشان گير ندهند.
نسلهای بعدی دفتر تحکيم وحدت از نيمه دهه 70 سمت گيری سياسی اجتماعی ديگری اتخاذ کردند که با فعاليت آنان در دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی تعين يافت. سمت گيری سياسی اجتماعی که شعار ايران برای همه ايرانيان معرف آن بود. مضمون شعار ايران برای همه ايرانيان مقابله و نفی تبعيض بود. اين شعار و سمت گيری سياسی تحکيم وحدتی ها از اين پس عکس آن سمت گيری است که در دهه 60 بر اين انجمن ها حاکم بود. آنها برای حاکم کردن تبعيض تشکيل شده بودند و اينها ميکوشيدند با تبعيض حاکم مقابله کنند.
ماهيت دفتر تحکيم وحدت، سمت گيری سياسی اجتماعی آن بوده و هست. ماهيت اوليه آن در اساسنامه اين تشکل منعکس است و اگر آقای جلايی پور و دوستان متشکل در حزب مشارکت از سمت گيری های سياسی غالب در اين تشکل انتقاد دارند نميتوانند با تفکر امروز خويش از بازگشت تحکيم وحدت به ماهيت اوليه آن دفاع کنند. دفتر تحکيم وحدت نميتواند بماهيت اوليه خويش بازگردد. امروز در دانشگاهها سازمان ديگری بنام بسيج دانشجویی شکل گرفته و ميکوشد آن وظايف را انجام دهد.
امروز هم حزب مشارکت و هم تحکيم وحدتی ها از شعار ايران برای همه ايرانيان دفاع ميکنند. سازمان سياسی دانشجويی که مدافع اين شعار باشد نميتواند خود را با ماهيت دينی تعين دهد حتی اگر همه اعضا آن مسلمانانی باشند که اعتقادات دينی آنها انگيزه فعاليت اجتماعيشان باشد. هر سازمانی با اهدافش تعين مييابد. يک سازمان سياسی دانشجويی که اساس فعاليتش بر مبنای برقراری تبعيض ميان مسلمانان و غير مسلمانان در دانشگاهها باشد و خود را تنها سازمان مشروع در دانشگاهها بشناسد طبيعی است که مرزی ميان سازمان دينی و سياسی و توده ای دانشجويی نشناسد. ولی يک سازمان سياسی دانشجويی که پيشبرد اصلاحات و رفع تبعيض را هدف خود قرار ميدهد ديگر نميتواند همزمان يک سازمان دينی باشد. . يک سازمان دينی برای پيشبرد خواستهای مشترک مسلمانان که متفاوت با ديگران باشد تشکيل ميشود. ولی خواست ايران برای همه ايرانيان و کوشش برای پيشبرد اصلاحات محدود به دانشجويان مسلمان نيست. دفاع از دينی بودن چنين سازمان سياسی و توصيه بمعتقدان ديگر اديان و اعتقادات که سازمانهای خودشان را تشکيل دهند معنايی جز آن ندارد که اين سازمانها رقيب يکديگرند و هر يک از آنها برای دفاع ازمنافعی که با يکديگر همخوان نيست بايد متشکل شوند و با يکديگر رقابت کنند و طبيعتا شيعيان با تکا اکثريت خود نظرات خود را پيش خواهند برد. چنين نظری که اساس آن بر منافع سياسی متفاوت اديان و اعتقادات در دانشگاههاست هنوز با بازمانده ها ی فکر مبتنی بر اعمال تبعيض خداحافظی نکرده.
پيشبرد سياست ايران برا ی همه ايرانيان نيازمند تشکل هاييست که در اين راه بکوشند. تشکل هايی که در آنها شيعيان و اهل تسنن، فارس ها و کردها، زنان و مردان، مسلمانان و غيرمسلمانان برای ريشه کن کردن تبعيض در جامعه بکوشند. مسيولين دفتر تحکيم وحدت در پاسخ به مسايلی که آقای جلايی پور و هم فکرانشان مطرح نمودند تاکيد کردند که مسيولين اين تشکل مسلمانان معتقدي هستند که برداشت متفاوتی از دين دارند. برداشتی که آنان را به ضرورت نگاهی ديگر به تشکل های دانشجويی معتقد ساخته. اعتقاد به شعارهمه ايران برای همه ايرانيان نميتواند حرکت در اين راستا را بدنبال نداشته باشد.
البته اين بحث فقط بدانشگاهها محدود نيست. درجامعه ما در همه جا نشانه های ساختار مبتنی بر تبعيض وجود دارد. شوراهای کارگری که قرار است از منافع صنفی کارگران دفاع کنند نامشان شورای اسلامی است و قطعا امروز يا فردا کسانی پيدا خواهند شد که از ماهيت اسلامی اين شوراها بدليل اسلامی بودن در نامشان دفاع کنند. به چه دليل يک ارمنی اگر مورد اعتماد کارگران باشد و بهتر از ديگران بتواند منافع کارگران را منعکس کند نبايد بتواند نماينده کارگران در شورای اسلامی باشد و اگر ميتواند در آنصورت اين واژه اسلامی بدنبال نام شوراها چه معنايی دارد. ايا اين نام بازمانده ومنعکس کننده ديدگاهی نيست که حتی در منافع صنفی مابين کارگران مسلمان وغير مسلمان تمايز قايل شده و بعبارت ديگر اين تشکل ها را پاسدار ساختار مبتنی بر تبعيض حاکم بر جامعه ميشناسد.
آقای جلايی پور در نوشته های خود خواست تشکيل پارلمان دانشجويی را در شرايط کنونی ناممکن و در عين حال مضر ميداند و مينويسد هنگامی که تحکيم وحدتی ها امکانات کافی برای تشکليل جلسات خود ندارند، صحبت از پارلمان دانشجويی غيرواقعی است. ايده تشکليل پارلمان دانشجويی يک سمت گيری است که مبنای آن تشکيل اتحاديه ها و يا انجمن های نمايندگی دانشجويی در دانشکده ها و دانشگاههای مختلف است. اين واقعی است که 8 سال دورانی که مسيولين دانشگاه از اصلاح طلبان بودند و همه امکانات برای شکل دهی چنين ارگانی را در اختيار داشتند از دست رفت و امروز حرکت در اين راستا با دشواری های زيادی توام است ولی اين مقاومت محافظه کاران و اقتدارگرايان و يا مشکلات عملی و فنی نبود که در آن سالها مانع از شکل گيری چنين ارگانهايی گرديد. علت عدم شکل گيری آن در آن سالها عدم اعتقاد به ضرورت چنين ارگانی بود و متاسفانه هنوز هم چنين ضرورتی درک نگرديده است. انجمن های نمايندگی دانشجويان ارگانهايی هستند که توسط خود دانشجويان انتخاب ميشوند و بالاخص در شرايط کنونی که فشار بر فعالين دانشجو هر روز افزايش مييابد وجود چنين ارگانی بيش از هر زمان اهميت دارد. سرکوب و تحت فشار قرار دادن ارگانهايی که نماينده مستقيم دانشجويانند بسيار دشوارتر از اعمال فشار به فعالين دانشجوی متشکل در سازمانهای سياسی دانشجويی است.
سمت گيری چنين انجمن هايی قطعا مشابه سمت گيری دفتر تحکيم وحدتی ها نخواهد بود. مثلا امروز دانشجويان بيش از آنکه به اعمال فشارها و محدوديت های سياسی حساسيت داشته باشد، باعمال فشارهای اجتماعی حساسند و طبيعتا انجمن های نمايندگی، منعکس کننده فضای عمومی حاکم بر دانشگاهها خواهد بود. بيم از آنکه خواست چنين انجمن هايی با سمت گيری نيروهای اصلاح طلب مشابه نباشد با فلسفه اصلاحات در تناقض است. چنين انجمن هايی ميتوانند مدافع منافع عمومی دانشجويان و نيروی مقاومت در برابر اعمال فشارنيروهای حاکم و مقامات دانشگاه باشند. اگر چنين انجمن هايی در دانشگاه ها در دوره اصلاحات شکل گرفته و در موقعيت مناسب خود قرار گرفته بودند و قدرت داشتند، امروز قادر بودند در برابر تصفيه بهترين استادان دانشگاه و عدم ثبت نام دانشحويان فعال مقاومت کنند. طرح غير عملی بودن حرکت در اين راستا تنها پوششی است بر عدم اعتقاد به حرکت در اين جهت. در سالهای آخر دهه 40 و اوايل دهه 50 با آنکه فضای دانشگاه بمراتب از امروز بسته تر و فشار بر دانشحويان سنگين تر از امروز بود، چنين انجمن هايی در بسياری از دانشکده ها تشکيل شد و اگر در ابتدا مورد تاييد مسيولين برخی دانشکده ها بودند در سالهای بعد تلاش مسيولين دانشگاه و ساواک برای جلوگيری از انتخاب چنين انجمن هايی ناموفق بود. انتخابات در فاصله استراحت بين دوکلاس انجام ميشد و جلسات انجمن ها در کتابخانه اسلامی و يا اطاقهای ورزشی تحت اختيار دانشجويان و حتی گاهی در گوشه کريدور برگزار ميشد. امروز مسلما امکانات با آنزمان کيفيتا متفاوت خواهد بود.
بيم از اينکه چنين انجمن هايی جايگزين سازمانهای سياسی و يا دينی دانشجويی گردند بيمورد است. هريک از اين سازمانها وظايف خود را خواهند داشت و اگر برخی فعالين دانشجو تصور کنند که پارلمان دانشجويی و يا انجمن های نمايندگان ميتوانند جايگزين سازمانهای سياسی دانشجويی شوند دچار خطا هستند و اين خطا باسانی تصحيح خواهد شد. دانشگاهها هم به اتخاديه ها و يا انجمن های نمايندگی دانشجويی با اختيارات وسيع نياز دارد و هم به سازمانهای سياسی و سياسی صنفی دانشجويی با سمت گيری معين اجتماعی که فعالين آن ميتوانند د رانتخابات شرکت کرده و بعنوان نماينده دانشجويان برگزيده شوند. تشکل های دينی با وظيفه معين دفاع از خواستهای دين داران و تبليغ دين تشکل هايی است متفاوت با سازمانهای سياسی دانشجويی و هرگاه پيشبرد خواست معينی را ضرور بدانند از طريق تبليغ در دانشگاه و از طريق همفکرانشان در انجمن های نمايندگی آنرا عملی ميسازند. يکی کردن اين تشکل ها با تشکل های سياسی و سياسی صنفی دانشجويی به هر دو لطمه ميزند.
آقای شيرزاد در مقاله خود از دانشجويان گله کرده اند که چرا آنزمان که مجلس ششم طرحی برای فعاليت تشکل های دانشجويی تصويب کرد که بر مبنای آن فعاليت تشکل ها آزاد بوده و اين تشکل ها برای فعاليت خود نياز به مجوز نداشتند از اين طرح حمايت نکرده اند. من هم مثل آقای شيرزاد معتقدم عدم حمايت فعالين دانشجو از اين طرح بدليل گله مند بودن از مواضع حزب مشارکت در برخورد با انشعاب در درون دفتر تحکيم وحدت و طیف شيراز آن نبايد مانع از حمايت از طرحی ميشد که اجرای آن مثبت بوده و ميتوانست پاسخگوی بخشی از مشکلات در دانشگاهها باشد ولی آقای شيرزاد بايد در اين رابطه از اقای خاتمی رييس جمهور و مقامات مسيول دانشگاه بمراتب بيشتر گله گذار باشند. با وجود آنکه اين طرح در شورای نگهبان متوقف شد ولی آنزمان آقای خاتمی و مسيولين دانشگاه اين امکان را داشتند که در جهت باز کردن فضای فعاليت تشکل های دانشجويی حرکت کنند و هيچ دليلی نداشت که مجری خواست شورای نگهبان شوند. عدم شکل گيری اتحاديه های دانشجويی و تشکل های متفاوت سياسی صنفی دانشجويی در آن سالها و بالاخص در سالهای اول پس از دوم خرداد نه بدليل عدم وجود امکانات که بدليل تزلزل های نظری بود که متاسفانه هنوز نيز ادامه دارد. در آنزمان يا بدليل بيم از شکل گيری تشکل های دانشجويی با سمت گيری هایی متفاوت با دفتر تحکيم وحدت و تضعيف جنبش اصلاحات و يا بدليل قايل نبودن تمايز مابين سازمان های دينی، دفتر تحکيم وحدت و جنبش دانشجويی نه در راستای برسميت شناختن سازمانهای متفاوت سياسی و نه در جهت شکل دهی اتحاديه ها و انجمن های دانشجويی حرکتی صورت نگرفت. متاسفانه بخش بزرگی از اپوزيسيون نيز هر چند در عمل نميتوانستند نقش مهمی ايفا کنند ولی از لحاظ نظری در اين خطا سهيم بودند و در استقبال از راديکاليسم سياسی دفتر تحکيم وحدت به مشکلات ساختاری جنبش دانشجويی چشم فروبسته و راديکاليسم سياسی دفتر تحکيم وحدت را استقلال جنبش دانشجویی معرفی کرده و در جهت درهم ريختن مرز سازمانهای سياسی دانشجويی و جنبش دانشجويی از لحاظ نظری عمل کردند.
آقای جلايی پور در آخرين نوشته خود چگونگی کنترل انگيزه های دينی اعضا دفتر تحکيم وحدت را مورد بحث قرار داده و توضيحات دانشجويان در دشواری اين کار و نفی تقتيش عقايد را مورد نقد قرار داده و در شمردن روشهای ممکن برای مثال نفی صلاحيت کانديداهای رهبری را که اعتقادات اسلامی ندارند ذکر ميکند. آقای محمد خاتمی رييس جمهور سابق يک قدم پيش تر رفته و حساسيت مسيولين انجمن اسلامی دانشگاه تهران در حفظ هويت دينی را مورد تمجيد قرار ميدهد. در انتخابات مسيولين انجمن اسلامی دانشگاه تهران جناح سنتی غالب در آن صلاحيت تعدادی از شناخته شدگان چهره های متعلق به جناح مقابل نظير فرزندان آقايان سروش، کديور و شيرزاد را با توضيحات آيين نامه ای رد صلاحيت کرد. در انجمنی که هدف خود را تغييراتی در راستای دمکراسی و ازادی های فردی و اجتماعی ميداند چه به تعبير اقای افشاری استراتژی تحول را تعقيب کنند و يا به تعبير مسيولين کنونی تحکيم وحدت وظيفه خود را ديده بانی جامعه مدنی بداند و يا پيشبرد اصلاحات را هدف قرار دهد، طبيعتا اعضا و هواداران آن بر اساس اين هدف بسوی انان جلب خواهند شد، کنترل اعتقادات و يا حد اعتقادات مذهبی مسيولان آن طبيعتا راههايی نظير آنچه اقای جلايی پور ذکر ميکند را الزامی ميسازد. قدم گذاردن در اين راه، حذف مخالفين را به بهانه های مختلف بدنبال خواهد داشت.
آقای جلايی پور من جزو اولين کسانی بودم که صلاحيت آنان برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی مورد تاييد قرار نگرفتند- در انتخابات اولين مجلس در تابستان سال 60 شورای نگهبان پس از اعلام نام ساير کانديداها با چند روز تاخير که نشانه مباحثاتی در درون نيروهای حاکم بود نام من را بهمراه خانم رقيه دانشگری و آقايان نورالدين کيانوری، احسان طبری و بابک زهرايی بعنوان کسانی که صلاحيت آنان برای کانديدايی رد شده است اعلام نمود. شورای نگهبان آنروز بعنوان دليل اعلام کرد(نقل بمعنی) از آنجا که افراد فوق بقران اعتقاد ندارند و مطابق قانون اساسی نمايندگان انتخاب شده بايد بقران سوگند ياد کنند کانديداتوری آنان خلاف قانون اساسی است. البته شورای نگهبان آنروز لزومی نديد که از ما راجع باعتقاداتمان و چگونگی برخوردما هنگام تاييد اعتبارنامه ها سوال کند و برای همه نيروهای سياسی درون و بيرون حاکميت روشن بود که دليل حذف ما نه استدلال فوق بلکه نظرات ما و تفاوت آن با ايده های نيروی حاکم است، بالاخص که پس از مناظره های تلويزيونی نظر سنجی ها نشان ميداد که امکان انتخاب شدن حداقل من و اقای احسان طبری قويست. بذری که آنروز شورای نگهبان با تاييد ديگر نيروهای درون حکومت افشاند، محصولش را شورای نگهبان امروز درو کرده و صلاحيت شما و همفکرانتان و کسانی چون بهزاد نبوی را که بيش از همه حذف کنندگان در استقرار نظام نقش داشته رد ميکند. تاييد سازمان دانشجويی بگونه ای که محافظت از آن نيازمند بررسی نظری کانديداهای رهبری و تاييد صلاحيت آنان توسط نيروی غالب در يک تشکل باشد، با تلاش شما برای آزادی انتخابات و نظارت استصوابی شورای نگهبان در تناقض است و محصول اين تناقض را تنها اقتدارگرايان حاکم درو خواهند کرد.
دانشگاههای ما نيازمند اتحاديه ها و انجمن های نمايندگان دانشجويان است. جا دارد بجای ذکر دشواريهای عملی اين راه و منصرف کردن کسانی که در اين راستا تلاش ميکنند، در جهت بعقب نشاندن نيروی حاکم و وادار کردن آنان بپذيرش چنين انجمن هايی که اوج آن پارلمان دانشجوي خواهد بود بکوشيم.
دانشگاههای ما نيازمند يک سازمان دانشجويی نيرومند مدافع دمکراسی و حقوق بشر است. دفتر تحکيم وحدت در شرايط دشواريست. اخراج برخی مسيولين آن يک اخطار و زنگ خطر است. وظيفه اصلاح طلبانی که دارای سالها تجربه سياسی هستند، حفظ اين تشکل و جلوگيری از پاره پاره شدن آنست. تاکيداتی نظير آنچه آقای جلايی پور بعمل آورده اند، در اين راستا نيست.
مهدی فتاپور
3.10.2005